کد مطلب:94709 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

نامه 053-به مالک اشتر نخعی












[صفحه 697]

فرمان به مالك اشتر حكومت محمد ابن ابی بكر در مصر متزلزل شده بود. علی (ع) مالك اشتر نخعی را به فرمانروائی آن دیار فرستاد و پیمان نامه زیر را به او نگاشت مالك ابن حارث معروف به اشتر مردی بود درشت استخوان و پیل پیكر، كه در جنگ با سپاه روم گرزی بر سرش كوفته شد كه بر اثر آن، چشمش دریده و از آن پس، او را اشتر نامیدند. ایمانی قوی و عزمی آهنین و قدرتی عظیم داشت. شعله خشمش در جهاد و جنگ، از آتش، سوزنده تر و تیغش در دریدن مغز كافران، از هر شمشیری برنده تر بود. اگر او را خداوند تیغ یمانی نامیدند و خصم، او را همچون پلنگ غژمان و شیر ژیان میدید، جای حیرت نیست. در طول عمر خود، لحظه ای از كنار شهریار مومنان جدا نشد و ذره كاهی، حتی گاهی، در ایمانش سستی و خلل بوجود نیامد. علی (ع) براستی در آغاز هر پیكار، نخست به یاری خدا، و سپس به همكاری دلیرانه او می اندیشید و چون مزدور معاویه او را به حیله میهمان نوازانه ای با زهر كشت، علی (ع) چنان غمین شد كه برای مدتی در سوگ او كنج تنهائی گرفت. بشنویم علی (ع) پس از مرگ او، با چشمانی تر و سیمائی غمین، چه فرمود: ما از خداوند هستیم، و جملگی بسوی او باز میگردیم سپاس بی شمار پرو

ردگاری را است كه آفریننده جهانیان است كردگارا، من مصیبت اشتر را به تو وا میگذارم. زیرا مرگ او از سوگهای بزرگ و غمین روزگار است. رحمت خداوند بر مالك باد كه به عهد خویش وفا كرد. پیمانه عمرش نیك به انجام رسید، و به وصال بی مانند دیدار خدا مفتخر شد. هر چند كه ما عهد كرده ایم كه پس از مصیبت عظیم مرگ رسول خدا، بر هر مصیبت و اندوهی جان گزا، صبور و شكیبا باشیم، اما... مالك مرده است و این اندوه كوچك نیست. خداوند پاداش خیرش دهد كه اگر كوه بود، كوهی بس عظیم بود، و اگر صخره بود، صخره ای سخت و استوار بود. به خدا سوگند كه اگر سوز مرگ او جهانی را سوگوار كرد و جهان دیگری را شادمانه ساخت دوست در سوز و گداز آمد، و دشمن در ساز و نوا! بر مرگ چنین مردی بزرگ، باید مومنان، مویه سر دهند و زاری كنند دیگر مادر روزگار چنین فرزند نزاید و یاوری چون او، در اعصار و قرون ببار نیاید. مالك برای من، همچنان بود كه من برای رسول خدا بودم. اینك بلندترین فرمان علی (ع) را به مالك اشتر بخوانیم و بیندیشیم كه چگونه به او و به همه حكمرانان، دادرسی و رعیت پروری و آداب كشورداری و لشكركشی می آموزد این فرمانی است كه بنده خدا علی امیرمومنان، به مالك فرزند

حارث معروف به اشتر، به هنگامیكه او را بفرمانداری مصر بر می گزیند میدهد. در این پیمان، او را مامور میكند تا خراج آن دیار را بگیرد و با دشمنان خدا پیكار نماید كارهای مردم آن سرزمین را سامان بخشد، و در آبادی شهرها و دهكده هایش همت گمارد. ما به اشتر میگوئیم تا از خدا بترسد، و در طاعت و بندگیش بكوشد، و واجبات و اوامری را كه پروردگار در كتابش یادآوری فرموده- و بر او فرض است- بجای آورد. همان وظائف و دستوراتی كه هیچكس به نیكبختی و رستگاری نرسید، مگر آنكه در اجرای آنها كوشید، و كسی طعم تلخ مصیبت و بدبختی را نچشید، جز اینكه آنها را انكار نمود و نافرمانی پیش گرفت. فرماندار مصر موظف است، خدا را با همه دل و دوست و جان یاری كند. زیرا آفریدگاری كه برتر و بزرگترین است، عهد كرده كه یاری كننده دین خود را حمایت و كمك كند، و كسی كه او را بزرگ و ارجمند دارد، خداوند او را عزیز و گرامی خواهد داشت. پروردگار امر میفرماید كه آدمی باید در شهوات و هوسرانیها، نفس هواپرست خویش را بكشد، و به هنگامی كه نفس، سركشی و عصیان پیشگی آغاز كرد، او را رام و آرام كند و آن را از كار زشت باز دارد. چون نفس، هر كسی را به زشتی فرمان میدهد، مگر اینكه پناه

جوی لطف خدا باشد تا جانش از این فتنه ها ایمن بماند

[صفحه 702]

بدان ای مالك، من ترا به شهرهائی فرستادم كه پیش از تو در آن دیارها، فرمانداران دادگر و یا بیدادگر، حكمرانی میكرده اند. همانگونه كه تو بكار حكمرانان پیش از خود، توجه داری و در كار آنها مطالعه میكنی، مردم نیز در كار تو نظر میكنند، و درباره تو همان سخنی را خواهند گفت كه تو در مورد آنان میگوئی. اما، چون نیكوكاران را از سخنانی كه خداوند به زبانشان جاری میفرماید می توان شناخت، پس باید بهترین اندوخته تو، رفتار و كردار خداپسندانه و شایسته ات باشد و نیز باید بر تمایلات هوس آلود خود، مقتدر و مسلط باشی. خویشتن را از آنچه برایت روا و حلال نیست، سخت به دور دار، چون نفس را از آنچه مطلوب و نامطلوب است به دور داشتن، كمال عدل و انصاف است. ای مالك، باید دلت كانون مهر رعیت پروری و لطف زیر دست نوازی باشد. با رعایا به مهربانی بیامیز، مبادا با آنان همچون گرگی كه گوشت گوسپند رام را غنیمت شمارد، درنده خوئی كنی، و چشم طمع به طعام و خوراك آنان دوزی. زیرا آدمیان دو گونه اند: یا برادران دینی تو هستند، و یا به ظاهر همچون تو مخلوق خداوند كه گرفتار لغزش و خطاكاری شده، و دانسته یا ندانسته- خواسته یا ناخواسته- به كارهای زشت گرفتا

ر گردیده اید. در این حال، همانگونه كه دوست داری خداوند با بخشش و گذشت ترا قرین رحمت خویش گرداند، در حق آنان عفو و اغماض روا بدار. زیرا تو برتر از آنهائی، و كسی كه ترا به فرمانداری آن دیار فرستاده از تو برتر است، و آفریدگار سبحان، بسی برتر از كسی است كه این حكومت را به تو سپرده و خواسته تا بكار مردم رسیدگی كنی. پس بدانكه انجام این امور، عرصه آزمون تو میباشد. زنهار! مبادا كه خود را برای جنگ با خدا آماده سازی و راه خلاف روی. آگاه باش كه ترا آن توش و توان نیست تا در برابر خشمش ایستادگی كنی و بی تردید، از لطف و احسان و مهربانیش هم هرگز بی نیاز نخواهی بود. هیچگاه از بخشش و گذشت، پشیمان و از كیفر كردار، شادمانه مباش. در خشمی كه میتوانی از آن چشم بپوشی، شتاب منما. خود را مامور و فرمانده مخوان، و در این اندیشه دیگران را ناگزیر به اطاعت از خویشتن مكن. زیرا چنین روشی باعث فساد دل، و سستی ایمان، و نابودی الطاف و نعمات خداوندی در وجود تو میگردد. هرگاه مقام سلطنت و فرمانداری، ترا به عجب و خودپسندی و غرور و جاه طلبی كشاند، بزرگی و عظمت و شوكت خداوند را- كه عالیترین شهریاران و فرمانروایان است - بیاد آور، و در قدرت او نسبت ب

ه خود، و ضعف خویشتن در انجام بسیار كارهائی كه ترا چون او اقتدار و توانائی نیست اندیشه كن. این تامل و تفكر كبر و غرور ترا می كشد، و خودپسندی و جاه طلبی را از تو دور میسازد، و خرد و دوراندیشی را- كه از تو دور گشته- بسویت باز میگرداند

[صفحه 703]

سخت بپرهیز كه مبادا خویشتن را با خدا برابر كنی، و یا خود را ایمن بماند در قدرت، مانند او دانی. زیرا آفریدگار، هر متكبر مغرور و سركش فتنه گری را خوار و ذلیل و بیمقدار میگرداند با خلق خدا با عدل و انصاف رفتار كن، و در حق رعیت و نزدیكانت- كه دوستشان میداری- شیوه عادلانه و منصفانه ای در پیش گیر، كه اگر چنین نكنی ستمكاری، و هر كس بر بندگان خدا ظلم و ستم كند، نفرت و دشمنی خدای را بر خویشتن برانگیخته، و آفریدگار با هر كس كه دشمن شود، او را به خاك مذلت و خواری افكند. چنین كسی با قادر متعال پیوسته در جنگ خواهد بود، تا اینكه دست از ستمكاری بكشد و به توبه گراید. بدان كه برای نابودی نعمت آفریدگار، و شتاب در نقمت او، هیچ چیز موثرتر از پایداری بر ستمكاری نیست پروردگار، دعای ستمدیدگان را می شنود و پیوسته در كمین ستمكاران است. كاری كه باید نزد تو بسی عزیز و نیكو باشد، میانه روی در راه حق، و رعایت عدل و مساوات است. چون چنین رفتار و كرداری، باعث رضاو خشنودی رعیت میگردد بدان، هر چند كه خشم توده مردم، شادی چند تن را پایمال میسازد، اما نفرت چند تن در برابر خشنودی و رضای همگان، بسی با ارزشتر و مهمتر است، و این نفرت د

ر برابر آن، ناچیز و بیمقدار میباشد. این خواص و ویژگانند كه به هنگام رفاه و آسودگی نسبت به هر یك از توده مردم، بار خاطر آزاریشان گرانتر و در مشكلات و گرفتاریها، عزمشان سست تر و در عدل و داد، دلشان ناراضی تر و در خواهش و تمنا، سعی و جهدشان بیشتر و در مقابل احسان و نعمت خدا بی سپاس تر، و در زمان ناداری و پس دادن بدهی خود پر عذرتر، و در تحمل شداید و دشواریهای روزگار ناشكیباترند. این حصار رفیع و مستحكم دین و این توده كثیر مومنان را كه می بینی جملگی آماده پیكار با كافرانند، همه از غیر خواص و عامه مردمند. پس باید محبتت برای آنها، و شادی و شادمانگیت آمیخته با خشنودی و خوشی آنان باشد

[صفحه 705]

از میان رعایا، دشمن آنكس باش كه در بازگو كردن زشتی های مردم، اصرار بسیار دارد چون مردم را عیوب و ایرادهائی است كه باید فرماندار و حاكم، به دیده خطاپوشی در آنها بنگرد. پس در آنچه از خطای مردم در نظر تو پوشیده است، كنجكاوی مكن كه تو موظفی، حتی عیب آشكار آنان را پوشیده داری، و خداوند به رازها و اسراری كه تو از آنها ناآگاهی، آگاه و دانا است. اینك كه میخواهی خدا، رازت را بپوشاند، تو نیز تا میتوانی راز پوش باش، تا آفریدگار هم اسرار ترا نهان دارد. گره هر كینه را درون سینه خود بگشا، و رشته هر انتقامی را از وجود خویش ببر. بر هر چه كه در نظرت نادرست آید خود را بر آن دانا منمایان، و در تصدیق و قبول گفتار بدگو و سخن چین، شتاب مكن. چون سخن چین و بد گو- هر چند كه خود را پندگو جلوه دهد- باز خائن و فریبكار است. هیچگاه بخیل و حسود را در مجالس شور و مشورت خویش راه مده. مبادا ترا از داد و دهش و احسان و بخشش باز دارد و از تهیدستی و بینوائی بترساند آزمندان و ترسودلان را به محفل خود مخوان كه عزم ترا در كارها سست میگردانند، و از حریص و بخیل، احتناب كن كه ستمگری را در تو بیدار میكند. پس حرص و بخل و ترس، غرائز گوناگونی ه

ستند كه بد گمانی به آفریدگار را در نهاد آدمی بیدار می كنند

[صفحه 705]

بدترین وزیران، وزیری است كه پیش از تو در دستگاه اشرار و فسادكاران، مقام و وزارت داشته و در گناه و كارهای ناشایسته، با آنان شریك بوده است. پس مبادا كه چنین كسی به تو نزدیك باشد و مصدر امری گردد. چون اینان یاران گنهكاران و برادران ستمگرانند. تو می توانی از میان مردم، كسانی را برگزینی كه در فساد و تباهی شركت نكرده، و ستمگر و گناهكار را در زشتكاریشان، مساعدت و یاری ننموده اند. هم یاری آنها برای تو نكوتر و هم مزد و حقوقشان برایت كمتر است. هم میل و مهربانیشان با تو بیشتر، و هم پیوند و پیوستگیشان با غیر تو، كمتر است. بخصوص در عیان و نهان، در خلوت سرا و مجالس، آنان را از نزدیكان خود قرار ده، و مقدمشان را گرامی دار. برگزیده ترین وزیران تو وزیری است كه سخن حق را، هر چند كه تلخ و شدید باشد، بیشتر به تو بگوید، و كمتر ترا در گفتار و رفتاری كه خداوند برای دوستدارانش نمی پسندد بستاید. هر چند كه سخن تلخ و ستایش ننمودنش، موجب دلتنگی و ناخرسندی تو گردد. با پرهیزكاران بیامیز، و آنان را چنان بیاموز و مجبور كن كه ترا بسیار نستایند، و بخاطر كار زشتی كه نكرده ای ترا پیوسته تشویق و ترغیب نكنند. زیرا ستایش و تشویق بسیار

، شخص را خودپسند و متكبر و مغرور و سركش بار می آورد

[صفحه 706]

نباید نیكوكار و بدكار نزد تو یكسان باشند، و به یك گونه از لطف تو برخوردار شوند. زیرا اگر چنین كنی نیكوكار، در كار نیك، مایوس و نومید میگردد و بدكار، بیشتر در كردار زشت خویش ترغیب می شود. پس شایسته است كه هر یك را به پاداش و كیفر خویش بنوازی. بدان، برای ایجاد حسن نیت و نیك بینی فرماندار و شهریار نسبت به رعایا و مردم، هیچ چیز بهتر از ایثار و احسان بر آنان و سبك كردن هزینه معیشت ایشان، و نرنجیدن از آنها، برای مواردی كه حقیقتی در آن وجود ندارد نیست. پس باید چنان كنی تا خوش بینی رعایا را بخود جلب نمائی. چون این نیك اندیشی، رنج بسیار ترا كاهش میدهد و ترا آسوده خاطر میسازد. سزاوارترین كسی كه باید تو باو خوش بین باشی، كسی است كه تو باو بیشتر احسان نموده ای و او را نیك آزموده ای. و شخصی باید مورد بد بینی و سوءظن تو قرار گیرد كه، با وی بد رفتاری كرده، و نیكش نیازموده ای. ای مالك، سنتهای شایسته بزرگان این امت و ملت را مشكن. زیرا، آن رسم و روشی را كه انس و الفت دیر گسل آنان، به آن ایجاد شده و كار رعیت و كارگر بر اساس آن انتظام یافته است، تو نباید از آداب و ترتیبی بهره برگیری كه لطمه ای و زیانی به سنتهای گذش

ته وارد می آورد. پس اگر چنین كنی، سودش برای كسی است كه آن سنتها را بنا نهاده، و زیان و گناهش برای تو است كه آن آداب و رسوم را شكسته ای. درباره استقرار و استواری آنچه كه كار كشور بدان اصلاح شود و سامان گیرد، و پایداری آنچه كه مردم پیش از تو بر پا داشته اند، با دانشمندان و دانایان و راستگویان، مذاكره و مشورت كن

[صفحه 707]

بدان كه، رعایا گروه بندی شده اند، و كارشان سامان نپذیرد، مگر به یاری و دستیاری دسته و گروهی دیگر، و هیچ گروهی از گروه دیگر در این امر بی نیاز نیست. عده ای از آنان سپاهیان خدا، برخی نویسندگان عمومی و خصوصی، بعضی قاضیان دادگستری، كسانی كارپردازان منصف، توده ای مالیات دهندگان پناهنده اسلام و خراج گزاران مسلمانان، و عده ای سوداگران و بازرگانان و پیشه وران، و سرانجام دسته ای جزو نیازمندان و مسكینان هستند. برای هر یك از چند دسته، پروردگار مهربان، سهمی و بهره ای و نصیبی مقرر فرموده است، و یا در قرآن مجید و یا در سنت رسول بشیر و نذیر، حد و اندازه ای واجب شده، و دستوری داده شده و پیمانی منعقد شده كه باید از طرف ما حمایت و اجرا شود. از این رو، سپاهیان بفرمان خدا، همچون دژهای پولادین، و حامیان رعایا، و زینت فرماندهان، و ارجمندی دین و ایمان و موجب ایمنی راهها و باعث آسایش ملتها هستند. با این وجود، كار رعایا دوام و قوام نیابد مگر بوجود آنها، و نظام و استقرار در ارتش باقی نمی ماند، مگر بیاری پرداخت خراجی كه خداوند برای حقوق ایشان معین فرموده كه بوسیله آن در پیكار با دشمنان تقویت شوند، و در سامان بخشیدن امور ز

ندگی، و رفع نیازمندیهای خویش، به آن اعتماد و اتكاء داشته باشند. از سوی دیگر، نظام و آسایشی برای خراجگزاران و سپاهیان نیست، مگر بیاری دسته سوم كه عبارتند: از قضات- كه ناظر و مجری عقد و پیمانها میباشند- و كارپردازان و كارداران- كه مامور وصول باج و خراج هستند- و نویسندگان كه در مورد امور خصوصی و عمومی به آنان اعتماد می شود آنگاه برای همه این دسته ها، باز آرامش و انتظامی نیست، مگر به یاری بازرگانان و پیشه ورانی كه سودهای تجارت كسب و كار خود را گرد هم آورده، حیات اقتصادی و مالی كشور و بازار را سر و سامان می بخشند و با تلاش و كوشش خود، مجری اموری هستند كه جز بوجود و فكر و اندیشه آنان، كارها انجام نگیرد. پس از این دسته، نوبت به نیازمندان و مسكینان و تهیدستان میرسد كه جود و احسان در حق آنان امری واجب و لازم و رواست. برای هر یك از این طبقات، در تنگی و اضطرار، نزد خدا گشایش و راه اصلاحی است، و هر یك از آنان را نزد فرماندار و حكمران، حقی است و شهریاران بدون مدد یافتن از آفریدگار پاك و بی همتا، قادر نخواهند بود كه از عهده حقی كه خداوند نسبت به رعیت بر آنان لازم گردانیده برآیند، مگر بسعی و كوشش و یاری جستن از كردگار، و آ

ماده ساختن خویشتن و شكیبائی آوردن بر سختی و دشواری این گونه كارها

[صفحه 709]

از ارتش خویش، كسی را به افسری و فرماندهی برگزین كه نزد تو، در پیروی و متابعت از خدا و رسول و پیشوایش، نسبت به دیگران برتر و بهتر و شایسته تر باشد دامنش از لكه گناه، پاك و بردباری و صبوریش در مصائب و مشكلات بسیار، و دیر خشم و زود پوزش پذیر باشد. با زیردستان مهربانی كند و نسبت به ستمگران و سختگیران، نامهربان باشد. یعنی كسی كه زشتی كار دیگران او را به خشم نیاورد و اندك نرمش و ملاطفت، او را از رای خود باز ندارد. با كسانی همنشین باش كه از خانواده های شریف و اصیل و خوشنام باشند. آنانكه سابقه نیكو داشته باشند، و با دلاوران جنگجو و مهربانان بخشنده، و جوانمردان پاك سیرت بیامیزند. زیرا چنین كسانی، جامع صفات ارجمندی، و شاخ و برگهای درخت احسان و نیكوئی هستند. تو باید همچون پدر و مادری مهربان كه به امور فرزندشان رسیدگی میكنند، بكار آنان توجه داشته باشی، و هرگز شایسته نیست كه چنین رسیدگی و بذل توجه و لطفی را كه در حق آنان نموده ای كاری بزرگ انگاری. همراهی و معاضدت بر آنان را- هر چند كه اندك باشد- كوچك مشمار، زیرا كوچكترین لطف و احسان، آنان را نسبت به تو خوشبین و نیك اندیش میكند. به اتكای امید بكارهای بزرگ، و

كارهای كوچك، به خردی منگر، چون همین توجه ناچیز بكارهای جزئی، برای آنان روزنه امیدی است كه از آن سود سرشار میبرند. باید برگزیده ترین سران سپاهت، كسی باشد كه در همراهی و یاری ارتش، از هر گونه فداكاری و بذل مساعی دریغ نكند، و تا آنجا كه نیرو در بدن دارد، چنان بكوشد كه سپاه و خانه و خانواده ها در آسایش و آرامش بسر برند. چنین كسی دیگران را در پیكار با دشمن، یكدل و یك هدف میكند و لطف و مهربانی و مساعدت تو به اینان، موجب می شود تا با همه جان، بفرمانت باشند و از هر گونه فداكاری روی برنتابند. از یاد مبر، نیكوترین چیزی كه باعث خشنودی و شادمانی فرماندهان شهرها میشود، پایداری در عدالت و دادگری، و اظهار مهر و محبت، به سرباز و رعیت است. محبت سپاه، جز به سلامتی و پاكی راز نهفته در سینه ها، آشكار نمیگردد و خیرخواه و نیك اندیش، نمی مانند مگر اینكه پیوسته گرد والیان و شهریاران خیرخواه باشند چنین كسان، آئین دولت را بر خویش سنگین نبینند، و در انتظار بسر آمدن مدت دولت تو نباشند. از این رو در اجابت آرزوهاشان بكوش، و آنان را به نیكوئی در خاطر بیاور كسانیكه با تحمل رنجی، كار شایانی انجام داده اند، از كارشان بسیار یاد كن، زیرا یادآور

ی كار نیك دیگران، موجب می شود كه دلاورانشان بكارهای بزرگتری، تشویق و ترغیب شوند و بازنشستگان بی شور و هیجانشان- اگر خدا بخواهد- به شور و هیجان و كوشش و تلاش بیشتری قیام كنند

[صفحه 711]

رنج و زحمت كار هر كسی را، از عامل آن بدان، و مشقت كار هیچكس را به دیگری نسبت مده. همینكه كارش به انجام رسید، در ادای پاداشش كوتاهی منما، و اگر شخص شریف و دولتمندی، كار كوچكی انجام داد، نباید آن كار ناچیز را بخاطر شرافتمندی عامل آن، بزرگ انگاری و نیز در مقابل، اگر تهیدست و بینوائی، رنج كاری را بجان خرید، نباید كار بزرگش را كوچك پنداری. اگر در كاری امری بر تو مشتبه شد، برای حل مشكل خویش به خدا و رسولش مراجعه كن، كه خداوند سبحان گروهی را كه بخواهد هدایت میكند. مراجعه به كتاب خدا، فرا گرفتن محكمات از كتاب اوست و رجوع به رسولش، آموختن سنتش میباشد. سنتی كه از پراكندگی، جلوگیری نموده و الفت ایجاد میكند

[صفحه 711]

برای مسند قضاوت و دادگری، بهترین اشخاص را برگزین. كسی كه كاری بر او سخت و دشوار نیاید، و نزاع كننده در ستیز و مخالفت، رای خویش را بر او تحمیل نكند، و مرتكب لغزش نگردد. و اگر به ناروا حكمی داد، آنگاه كه متوجه حقیقت شود، در اعتراف، درمانده نشده و نفسش به حرص و طمع مایل نگردد. چنین كسی بدون درك حقیقت دعوی، به اندك اندیشه اكتفا نكند و در شبهات، تامل و اندیشه كردنش از همه كس بیشتر بوده و تنها استنادش در دادگری، براهین مبرهن و دلائل مستدل باشد. به هنگام مراجعه دادخواه، كمتر دلتنگ شود و در آشكار ساختن حقایق امور، از همه كس شكیباتر، و در وقت صدور حكم، سخنش از همه قاطع تر و شهامتش در ایراد واقعیت بیشتتر از هر كس دیگر باشد. قاضی را باید از میان افرادی برگزینی كه ستودن بسیار، او را به خودپسندی و تكبر، نكشاند و بفریب هم متمایل نباشد. چنین دادگرانی آراسته به این صفات و كمالات، به ندرت یافت می شوند. آنگاه در كار قضاوتش بسیار از این و آن خبر گیر و پیوسته مراقب كارش باش. چنان رفاه زندگیش را فراهم ساز و خواستهای او را برآورده كن كه عذری در كاری برایش ایجاد نشود، و از بخشش مردم بی نیاز باشد. چنین كسی را نزد خویش

عزیز دار و بخویش نزدیكش كن، تا كسی از نزدیكان تو، در وی طمع نكند، و از اینكه مردم كشور، ناگهانی او را بفریبند، آسوده مانی. اینك، در مورد انتخاب قاضی آنچه را كه گفتم بكار بند، و در این كار تامل بسیار كن. زیرا درگذشته، دین ما بدست اشرار و دون فطرتان بود، و آنان از روی هوی و هوس قضاوت مینمودند و بیاری دین، دنیا خواهی میكردند

[صفحه 712]

در كار كارداران و كارگزارانت بدقت اندیشه كن، و پس از اینكه آنان را نیك آزمودی، بكار برگمارشان. هرگز آنها را از روی محبت نابجا و خودسرانه، بكاری برمگزین كه این دو كار، اساس ظلم و ستم و خیانت است. فرمانداران را از خانواده های نجیب و آزمون شده و با حیا و نیكوكار انتخاب كن، كسانی را كه تاریخ زندگیشان پر از سوابق درخشان و پاك باشد. چون هم خوی آنها خوشتر و هم نجابتشان اصیلتر و هم- بر اثر شرف و نجابت- طمعكاریشان كمتر، و هم تدبیرشان در سامان كارها نیكوتر است. بهره و نصیبشان را فراوان كن، كه اینكار آنان را در اصلاح خود تواناتر میسازد، و چشم طمع به مال و ثروت زیر دستان نمیدوزند. اگر چنین كسان، خلاف دستورت رفتار كردند و در امانت خیانت ورزیدند، دیگر راه عذرشان بسته است. پیوسته در كارشان دقت فراوان كن بازرسانی امین و راستگو برایشان بگمار. زیرا بازرسان نهانی بر آنان گماردن، باعث می شود كه به امانت داری و رعیت پروری موظف شوند. خود، از یاران خیانتكار بپرهیز، و اگر بازرسان، ترا خبر دهند كه یكی از آن فرمانداران، دستی به خیانت آلوده، باید این گواهی ترا كفایت كند و او را به كیفر كار زشتش برسانی و بیمقدار و خوارش گر

دانی، و داغ خیانت بر سیمای او زنی، و قلاده ننگ و تهمت بر گردنش افكنی

[صفحه 713]

در كار مالیات، به صلاح و سود كار خراج گزار، دقت و كنجكاوی كن. زیرا اگر امر خراج و خراج گزار، سامان داشته باشد، دیگران در آسایش و راحتی زندگی می كنند. این آسایش و راحتی، امكان پذیر نمی گردد، مگر با معاضدت مالیات دهندگان. چون جملگی مردم جیره خوار، مالیات و مالیات دهندگانند. باید در عمران و آبادی زمین، نسبت به وصل مالیات، بیشتر بذل توجه كنی. زیرا خراج و مالیات بدست نمی آید، مگر به عمران و آبادی، و آنكس كه مالیات را بدون آباد كردن از مردم بطلبد، بی تردید به ویرانگری شهرها و تباه ساختن كار بندگان پرداخته و سیاستش جز چند روزی پایدار نخواهد ماند اما اگر خراجگزاری، از فزونی مالیات، یا رویداد آفتی در محصول، یا قطع شدن آب چشمه و قنات، یا نیامدن باران و فرو نشستن شبنم، یا دگرگون شدن زمین بر اثر طغیان سیل، و یا تشنگی كشتزارهئی كه مدتها بی آب مانده اند شكایت كند، تو در مالیات به آنان بقدری تخفیف ده، كه بتوانند كار خود را سامان دهند و موجب امیدواریشان گردد. مبادا كه این تخفیف و سبك ساختن سنگینی بار آنان، ترا گران و دشوار آید. زیرا این تخفیف، اندوخته ایست كه با آبادی شهرها و آرایش سیاست حكومت تو، بعدها به تو ب

ازگردانده می شود. بخصوص اینكه عدل و داد، میانشان برقرار میسازی و ستایش و خوشبینی آنان، ترا خوش و خرسند میكند. چنین اندوخته ای و رفاه و آسایشی كه تو برای آنان فراهم ساخته ای، و نیز عدل و دادی كه بر قوت و توانائیشان می افزاید، همه موجب میشوند كه برای خویش، تكیه گاهی امین و استوار بنا سازی و از آن پس، چه بسا كارهای دشواری كه اگر حل و رفع آنها را به عهده آنان واگذاری، از روی طیب خاطر و شور و عشقی وافر، در اصلاحش بكوشند. با چنین مردمی كشور آباد و پشت ملت، قوی و این قوم توان كشیدن هر باری را دارا خواهند شد. آنگاه كه فرمانداران، بدلیل بد گمانی به دوام قدرت و دولتشان، و پند نگرفتن از پیشامدهای روزگار، در فكر گرد آوردن ثروت و مكنت افتند، كشور رو به زوال و ویرانی خواهد رفت. از این رو زمین، بدلیل تنگدستی ساكنانش، ویران میگردد و رعیت مستمند، نزار و پریشان میشود. به چگونگی وضع و حال دبیران و نویسندگان خویش، اندیشه كن و نكوترین آنان را بكارهایت بگمار. نامه ها و نوشته هائی كه در آنها تدبیر و راز كار خود را ثبت و ضبط كرده ای، بدست دبیر بخصوصی بسپار كه از صفات عالی انسانی و مسلمانی برخوردار بوده، و نسبت به دیگران در حد كار خ

ود جامع و كامل باشد. باید این شخص كسی باشد كه: مقام و منزلتش باعث نشود كه در حضور مردم و بزرگان، در حق تو بی پروائی كند و یا در رساندن نامه های كاردارانت به تو و تهیه پاسخ های شایسته و نیكو، قصور و غفلت ورزد. درستكاری كه، در داد و دهش چیزی از طرف تو و یا از طرف دیگری، امین بوده و در عقد قرار دادهائی كه بسود تو می باشد، سستی نورزد و از گشودن گره پیمانهائی كه به زیان تو بسته شده، عاجز و ناتوان نباشد، و وظیفه خطیر خود را در كارها نیك بداند. چون شخص ناآگاه به وظیفه و موقعیت كار حساس خود، به امور و مقام و كار دیگران بسی نادانتر است

[صفحه 715]

دبیران و نویسندگان خویش را بر اساس حسن نیت، میازمای و از روی اطمینان خاطر ناشی از خوش گمانی برمگزین. زیرا این گروه دبیران، برای جلب نظر فرمانداران، خویشتن را آراسته و صدیق و خوش خدمت مینمایانند. حال آنكه، نشانی از امانت و راستی در آنان نیست. تحقیق كن كه برای نیكان پیش از تو چه كرده اند. آنگاه كسانی را كه در میان مردم درستگارتر و رستگارتر بوده اند و در كار امانت داری خوشنام ترند، برای خود برگزین. این آزمون و حسن انتخاب تو دلیل بر آنست كه در پیشگاه خدا و نزد كسی كه ترا مصدر امری كرده است، فرمانداری با تدبیر و فرمانبرداری شایسته باشی. برای هر قسمتی از كارهایت، از نویسندگان، رئیس و كارداری را انتخاب كن كه فراوانی و بزرگی كارها، او را عاجز و ناتوان نسازد، و موجب پریشانیش نشود. چون هر گاه در میان نویسندگان و دبیرانت، عیب و علتی ناپسند بوجود آید و تو از آن بی خبر باشی، بازخواست این امر بر تو خواهد بود

[صفحه 716]

درباره بازرگانان و پیشه وران و صاحبان صنایع، این پند را از من بپذیر و سفارش كن كه در حق آنان نیكی كنند. بجاست كه با حجره نشینان، و كسانیكه با جان و مال خود، برای سوادگری سفر میكنند، و آنان كه با سرمایه جان خود بدیگران سود میرسانند، خوش رفتاری شود. زیرا اینان در راه سرزمین های دور، و یا بر و بحر پیمائی های توانفرسا، و یا در پستی و بلندی كوهستانهای قلمرو تو، و یا در نقاطی كه مردم در آنجا گرد هم نمی آیند، و جرات سكنی گزیدن در آن نقاط را ندارند، برای سوداگری، سفر كرده و با چنین رنجهائی، سود و منافع كشور را فراهم میسازند. از این رو آنان، زیر بنای اقتصادی دیار تو می باشند. اینان مردمان مسالمت جوئی بوده، كه بیم سختی و فتنه در آنها وجود ندارد، بلكه پیام آوران صلح و سازشند، و هیچ بیم و هراسی از ایجاد شورش و انقلابی از طرف آنان نیست. بنابراین در سفر و حضر و در شهر و مركز به امور آنان، هوشیارانه رسیدگی كن و با تمام این اوصاف بدان كه، در بین این گروه از مردم، هستند كسانی كه بی اندازه سختگیر و بخیل و زشت و قبیح بوده، و بخاطر سودجوئی بیشتر، نرخ فروش كالای خود را بدلخواه معین میكنند، و كار این قبیل سوداگران سود

جو و محتكر، موجب میشود كه به عموم طبقات مردم زیان وارد شود، و البته انگیزه اش عیب دستگاه فرمانداران می باشد. پس، از احتكار جلوگیری كن، زیرا رسول خدا (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) همه را از این كار منع میفرمود. كار داد و ستد، باید آسان و بر طبق موازین عدل و انصاف انجام گیرد، تا به خریدار و فروشنده اجحاف نشود. هر كس از این فرمان سر پیچید و پس از نهی تو، به احتكار گراید، او را كیفر ده. چنان كیفر و عبرتی كه رسوای رسوا شود. با این حال در تنبیه، اندازه نگهدار و زیاده روی مكن

[صفحه 717]

هوشیار و بیدار باش و از خدا بترس. درباره زیردستان و درماندگان و بینوایان و نیازمندان، از عقوبت خشم خدا پرهیز كن و درباره كسانی كه به رنجوری و ناتوانی و درماندگی گرفتارند احسان به جای آور. در میان این گروه، هستند معدودی كه به كم اكتفا كنند، و بازگوگر فقر و بیچارگی خود باشند، و نیز كسانی كه به احسان و انفاق نیازمندند، اما حجب و حیا مانع از آن میگردد كه اظهار احتیاج نمایند. بنابراین برای رضای كردگار، حقی را كه او برای آنها به تو سپرده، به آنان باز ده. قسمتی از بیت المال كه نزد توست، و قسمتی از غلات و غنائمی كه از سرزمین های اسلامی بدست آمده برایشان مقرر دار. آنچه به نزدیكترین كسان خود میدهی برای دورترینشان هم در نظر بگیر، و بدان كه رعایت مساوات و انصاف درباره هر یك از آنان، به تو واگذار شده است. مبادا كه مال و دولت و سرمستی مقام منزلت و سلطنت، ترا از بازرسی و رسیدگی به حال آنان باز دارد زیرا تو بخاطر پرداختن به كارهای بزرگ، و اهتمام در امور دیگر و تضییع حقی از كسی، معذور نخواهی بود. پس، از كوشش در این راه دریغ مكن، و از روی كبر و غرور از آنان روی برمتاب. البته بكار آنانی كه دیگران بچشم خواری به ایشا

ن مینگرند و مردم، كوچك و حقیرشان میپندارند و دستشان از تو كوتاه است، بدقت رسیدگی كن امین خود را كه از خدا میترسد و فروتن است، برای رسیدگی به وضع و حال آنان بگمار، تا چگونگی وضع و حال و امورشان را به تو خبر دهد. در حق آنان چنان رفتار كن تا روزی كه بدیدار آفریدگار نائل میشوی، عذرت پذیرفته باشد. چون میان رعیت، آنان نسبت بدیگران به عدل و داد محتاج ترند. پس با ادای حق هر یك از آنها نزد پروردگار، عذر و حجتی داشته باش، و به حال زار یتیمان خردسال، و پیران سالخورده و رنجور و ناتوان، كه خود را برای خواستن چیزی از كسی آماده نساخته اند، رسیدگی كن. آنچه گفتم بر فرمانداران، سنگین و مشكل است، بلكه باید گفت: هر گونه حقی گران و مشكل است. اما گاه باشد كه خداوند آنرا بر كسانیكه خواهان سرانجام نیك بوده، و خویشتن را به صبر و شكیبائی واداشته اند، و براستی بر آنچه آفریدگارشان بر آنان وعده فرموده اطمینان دارند، بسی سبك و آسان كند

[صفحه 718]

قسمتی از وقت خود را به نیازمندان و مسكینان اختصاص ده و در آن هنگام، خود را برای رسیدگی به حاجاتشان آماده ساز و در مجالس عمومی بنشین و بكارشان رسیدگی كن. بخاطر رضای خداوند، با آنان فروتنی كن و در آن روز، پاسداران و دربانان و لشكریان خود را، از برابر مقر كار خود، دور ساز تا نماینده و سخنرانشان بی ترس و لكنت زبان، با تو سخن گوید. زیرا، من از رسول خدا (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) شنیدم كه به تكرار میفرمود: هرگز ملتی پاك و پیراسته نگردد، مگر آنكه میان آن قوم و ملت، حق ناتوان، بی كوچكترین ترس و نگرانی، از ستمگر زورمند گرفته شود. پس در آن هنگام، سخن تند و خشن و گفتار نسنجیده را از آنان بپذیر و بر این گفتار، تحمل آور و بر خود مگیر، و تندی و خشونت و خودپسندی را از خویشتن دور ساز، تا پروردگار مهربان درهای لطف و رحمتش را به روی تو بگشاید، و پاداش این فرمانبرداری ترا، نیك و صد چندان به تو ارزانی كند. فراموش مكن، آنچه میبخشی به خوشروئی و خوشخوئی ببخش، و هر چه باز میگیری با پوزش و مهربانی بگیر

[صفحه 719]

در بین كارهای تو اموری است كه بناچار باید خودت آنها را انجام دهی. مانند: پاسخ نوشتن به كارگزارانت، در هنگامی كه دبیرانت از تهیه آن عاجزند. دیگر انجام كارهای مردم، در وقتی كه فراوانی كار، دستیاران و همكارانت را دلتنگ سازد. كار هر روز را در همانروز انجام ده. گو اینكه رسیدگی به امور شهر و كشور، اگر از روی حسن نیت و بخاطر رضا و آسودگی خلق باشد، همه بخاطر خداست، اما بهترین اوقات و پاكترین فرصتها را برای خود و آنچه بین تو و خداست برگزین. باید فرایض و واجبات دینی، كه خاص ذات پروردگارست، در هنگامی بپا داشته شود كه وقتش معین و مقرر شده است. شب و روز تن و دل خود را به خدا واگذار، و به آنچه باعث نزدیكی به خداست وفا كن، و آنها را بدون كاهش و افزایش بجای آور، هر چند كه این كار باعث فرسودگی تو شود. آن زمان كه برای نماز جماعت قیام می كنی، مردم را از خود دور و خسته مساز، و نماز را ضایع و تباه مكن چون در میان مردم، هستند كسانی كه بیمار و دردمند و نیازمندند و باید رعایت حال آنان را كرد. هنگامی كه رسول خدا (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) مرا بسوی یمن فرستاد، از ایشان پرسیدم: نماز را با آنان چگونه بگذارم؟ ف

رمودند: همچون ناتوان ترینشان با آنان نماز بگذار، و با مومنانشان به مهربانی رفتار كن

[صفحه 720]

پس از این دستورها، مبادا كه خویشتن را زیاده از حد از چشم رعیت پنهان كنی. چون، روی نشان ندادن به رعایا و ملت، بخشی از سختگیری و كم دانشی و آگاه نبودن به چگونگی امور كشوری است. این در حجاب بودن فرماندار، آنان را باحوال كشور، بی اطلاع نگه میدارد سپس نزد آنان كارهای بزرگ كوچك، امور كوچك، بزرگ و مهم، زیبا زشت، و زشت زیبا، حق باطل، و ناراستی و پلیدی، به راستی و درستی آمیخته می شود و نظام كارها از هم می گسلد. والی و حكمران، نیز بشری است كه اگر كارهای مردم از نظرش نهان باشد، از حقیقت امور بی اطلاع می ماند، و حق را هم نشانه و مراكزی نیست كه راست و ناراست امور از آن مشهود و شناخته شود. تو نیز یكی از این دو مرد خواهی بود: یا مردی خواهی بود كه می بخشد و این سخاوت و احسانش از روی حق و راستی است. پس در اینصورت برای چه از حق روائی كه می بخشی، یا كار نیكی كه بجای می آوری، روی از خلق میپوشی؟ و یا مردی میباشی اسیر بخل و حرص، كه در اینصورت بزودی مردم از جود و بخشش تو مایوس و نومید گردند و با شتاب روی از تو برتابند. حال آنكه نیاز مردم از تو، چیز است كه باعث رنج و محنت تو نخواهد شد. یا شكوه از ظلم و جور كسی نزد تو م

ی آورند و یا از تو میخواهند كه به عدل، در داد و ستد، قضاوت كنی

[صفحه 721]

گاه فرمانداران را خویشان و نزدیكانی است، كه این بستگان به خودسری و گردنكشی و درازدستی و تجاوز و بی عدالتی، خو گرفته اند تو با قطع رشته این صفات ناپسند، این ریشه فساد و تباهی را بر كن. به هیچ یك از آنان- كه ترا در میان گرفته اند- و از خانواده و خویشان تو می باشند، زمین واگذار مكن. زنهار كه كسی از آنان چشم طمع در گرفتن كشتزار و زمین در تو بیفكند، تا به همسایه آن خاك، زیان و آزار رساند و یا در سیراب كردن زمین خود، از دسترنج همسایه سود جوید، و سختی كار را بدوش او واگذارد. اگر چنین كنی، آنان سود سرشار برند و نكوهش و خسران آن، در دنیا و آخرت نصیب تو شود. حق را برای هر كه سزاوار آنست- چه دور و چه نزدیك- جاری ساز و در این كار شكیبا و صبور بوده و از خدا پاداش خواه باش نزدیكان و بستگان را بحال خود واگذار، تا از حق، هر چه میخواهند به آنان برسد. تو به پایان كار اندیشه كن، كه با همه دشواری و مشكلاتش، تا چه اندازه فرخنده و پسندیده است اگر رعایا به تو گمان ستمگری بردند، عذر و علت را برایشان تشریح و آشكار كن، و بد گمانی آنها را با روشن ساختن حقیقت، از خود دور ساز. چون تو در اینكار، خویشتن را به ریاضت عادت میدهی،

و برعیت مهربانی كرده ای و بدلیل ذكر علت و عذر بجا، به پایدار نگهداشتن حقی كه تو خواهان آن میباشی، میرسی

[صفحه 722]

از صلح و سازش، كه رضا و خشنودی آفریدگار در آنست و ممكن است دشمنت ترا به آن بخواند، سرپیچی مكن. زیرا در صلح، آرامش سپاه و آسایش كشور و فراغت از اندوهها وجود دارد. اما پس از صلح و سازش، از دشمنت سخت برحذر باش. زیرا كه چه بسیار دشمن، كه خود را به تو نزدیك گرداند تا غافلگیرت سازد. پس محتاط باش و بزودی به هر كاری خوش گمان مشو. اگر میان خود و خصمت، پیمان بستی و او را در جامه آسایش و ارامش، ایمن دادی، هرگز نقض پیمان مكن و در امر پناه دهندگی، رعایت هر چیز را بنما و خویشتن را سپر عهد خود قرار ده. زیرا با همه اختلاف آراء و گوناگون بودن عقاید، بر مردم اسلام، هیچ چیز لازمتر و واجبتر از وفای به عهد نیست. حتی پیش از پیدایش اسلام، بت پرستان هم، چون از سرانجام شوم پیمان شكنی آگاه بودند، بر حفظ میثاق و عهد خود، پایداری مینمودند. پس در پیمان خود خیانت مكن و دشمنت را فریب مده. بدان كه، هیچكس بر خدا جسارت و گستاخی نمیكند، مگكر ابله نگونبخت. وفای به عهد وسیله آسایش و آرامشی است كه آفریدگار، از سر لطف و بنده نوازی خود، بر خلق خویش مقرر و معین فرموده است و آنرا حریم و پناهگاهی استوار قرار داده، تا پناه جو در آن ایمنی

یابد. لذا، سزا نیست كه فریب در آن راه یابد. پس از استقرار عهد و پیمان، سخنی كه دو مفهوم از آن نتیجه شود مگو. مبادا كه در وفای عهدی كه با خدا بسته ای، به وسوسه شكستن میثاق خود افتی. زیرا شكیبائی تو بر تنگی كاری كه امید گشایش و دریافت سرانجام نیكش میرود، به مراتب بهتر از حیله و تزویری است كه پایانش رنج آور بوده و مورد بازخواست پروردگار قرارگیری. بازخواستی كه در دنیا و آخرت از زیر بار گرانش دمی آسودگی نیابی

[صفحه 723]

تو ای مالك، از خونی كه به ناحق ریخته شود، سخت بپرهیز. زیرا هیچ چیز عذاب را نزدیكتر و رنج را بزرگتر، و نعمت را نابود كننده تر، و پیمان را كوتاه تر از خونی كه به ناروا ریخته شود، نكند. بدان، كردگار سبحان در روز رستاخیز، نخستین محاكمه ای كه به آن میرسد، موضوع خونهای بناحق ریخته شده است. مبادا كه به اتكاء مقام سلطنت، دست بخون بیگناهی بیالائی كه چنین كاری دوام و قوام پادشاهی را سست، و شهریار را خوار و بی مقدار میكند، و مقام او را بدیگری میسپارد. اگر به عمد كسی را بكشی، نزد خدا و من، عذرت هرگز پذیرفته نیست و قصاص تن به تن، در حق تو لازم میگردد. اگر هم به اشتباه، كسی را كشتی و یا در تازیانه زدن و شمشیر كشیدن و شكنجه دادن، زیاده روی كردی، پس بدان كه اینكار هم نوعی كشتن است. مبادا كه خونبهای مقتول را نپردازی

[صفحه 723]

هرگز خودخواه مباش، و از اتكاء به چیزی كه باعث خودبینی تو گردد، و یا امری كه موجب بیدار كردن عطش پرستیدن و ستودن در تو شود سخت بپرهیز. زیرا برای نابودی صفات نیك، در پاكان و نیكان، این لحظه برای شیطان، مغتنم ترین اوقات است. وقتی به رعیت و زیر دست مهربانی میكنی، هرگز بر او منت گذار و بر او فخر مفروش، و بیش از خدمتی كه در حق آنان میكنی كردار خویش را بزرگ منما. مبادا به آنان و عده ای بدهی كه وفا نكنی. چون منت نهادن، احسان را بی اثر میكند و كار را، بیش از آنچه هست بزرگ نمودن، فروغ حق را تیره و تار میسازد. پیمان شكنی، موجب به خشم آوردن خدا و خلق می شود. بیاد آور كه پروردگار بزرگ فرموده: خداوند سخت بخشم می آید از اینكه چیزی بگوئید كه انجام ندهید. پیش از فرا رسیدن اوقات كار، از تعجیل و شتاب بپرهیز و در انجام آنها حریص و كوشا باش. هنگامیكه رشته كار گم شده باشد، در انجام آن سرسختی مكن، و در اوقات مغتنم برای انجام كارها، سستی بخویش راه مده. پس هر چیزی را بجای خود، و هر كاری را بهنگامش به ثمر برسان. سخت بپرهیز از اینكه، آنچه مردم در حق داشتن آن با تو یكسانند، تو آن امر را بخود اختصاص دهی. و نیز اجتناب كن از

اینكه به جهالت و نادانی متمایل شوی، و از آنچه توجه به آن بر تو لازم است و همه میدانند، چشم پوشی كنی. زیرا، دیر یا زود، پرده از كارت به كنار رود و دادخواهان، داد مظلوم و ستمدیده را از تو بستانند. شراره خشمت را فرو نشان. تیغ تیز نفرینت را در هم شكن. عنان اسب سركش بد زبانی را در اختیار و كام خود گیر، شتاب و جوش و خروش را از خویشتن دور، و از این صفات ناپسند بر كنار باش. اگر چنین كنی، آتش خشمت به خاكستر شكیبائی نشیند، و زمام اراده ات به اختیار و فرمانت آید. بدان، تو در این راه بر نفس خویش چیره نگردی مگر اینكه پیوسته بیاد مرگ افتی و با یادآوری بازگشت بسوی خدا، در اندوه بد كاری خود غرقه شوی

[صفحه 724]

ای مالك، بر تو لازم است كه در آنچه بر گذشتگان پیش از تو رفته و از حكومت هائی كه به عدل و داد، عمر خود را بسر آورده اند، و یا روش نیكی كه بكار بسته اند، و یا قولی و گفتاری كه از رسول خدا (كه درود خدا بر او و بر آلش باد) بازگو كرده اند، و یا امر واجب و لازمی كه در كتاب خدا به آن اشاره شده، جملگی را بیاد آوری و در بجای آوردن آنها كوشا باشی. پس آنچه را كه می بینی ما به آن رفتار می كنیم تو نیز چنان كن، و در متابعت و پیروی و انجام هر چه در این عهدنامه به تو توصیه و سفارش شده، سخت بكوش. من با این عهدنامه، حجت خویش را بر تو استوار و تمام كردم و تا زمانیكه نفس تو، ترا به هوی و هوس و عذر و بهانه وا نداشته، از سخنانم سر مپیچ. هر چند كه جز ذات پاك كردگار، هیچكس آدمی را از زشتی ایمن نمی دارد، و به نیكی پاداش نمی بخشد. بیاد دارم روزی رسول خدا، به من امر فرمود كه در نماز و زكات شما، و نیك رفتاری با غلامانتان، سخت مراقب و مواظب باشم. از این رو، من عهدنامه خویش را با همان عهد و پیمان آنحضرت پایان میدهم، و بدانكه زمام امور جملگی كارها بدست و قدرت و به مشیت جهان آفرین بزرگ و بی همتا است

[صفحه 725]

اینك من از خداوند بزرگ خواهانم كه با رحمت بی دریغ و قدرت عظیمش- كه در عطا و احسان و هر چه كه پسندد قادر و تواناست- من و ترا به آنچه رضا و خشنودیش در آنست وادارد. عذر بجا و آشكار ما را در برابر خود و خلقش بپذیرد، و با نیكنامی در میان بندگان، و خوشنامی و حسن اثر در شهرها و دیارها، و تمامی نعمت و فزونی عزت، و با پایانی سعادت آفرین و شهادت آمیز، عمرمان را به سر رساند و ما را به سوی خویش بازگرداند. زیرا كه همه بازگشتها تنها بسوی اوست. درود بر رسول خدا و بر آل او باد، كه پاك و منزهند


صفحه 697، 702، 703، 705، 705، 706، 707، 709، 711، 711، 712، 713، 715، 716، 717، 718، 719، 720، 721، 722، 723، 723، 724، 725.